شايد كه دستاي تو
وقتي عمرم سر اومد
سر مزار من با
گلاي پرپر اومد
دلم گرفته از من
دلم شكسته از تو
تو دفتراي شعرم
فقط نوشته از تو
گلاي زرد اوردم
براي خواستن تو
چقد بايد بسوزم
براي داشتن تو
نفرين به سرنوشتم
نفرين به حال و روزم
وقتي كه هستم اما
بايد بي تو بمونم
رها
اين هم ترانه اي عاشقانه و ساختار شكن لذت ببريد
هر دلي كه سنگ نباشه يه روز مياد كه ميشكنه
نمي دوني كه قلب من با رفتنت چه حالي شد
چه راحته سپردن تموم زندگي به باد
وقتي كه زندگي من از بودن تو خالي شد
دنيا به بودن من و
تو پيش هم حسودي كرد
نمي دونم از رفتن تو
از پيشم چه سودي كرد
هرچي به غير يادتو
از خاطرم دك مي كنم
اسم تو رو به يادگار
روشاخه ها حك مي كنم
رها
اي چهره ي تو زيبا
اندام تو چون ديبا
اي شعر و زبان شيرين
اواز و سخن شيوا
اي مست و خمار از مهر
در ديده ي چون شهلا
در اينه ي مينا
عكس رخ تو پيدا
شب ناز كشيدن ها
پرواز و خزيدن ها
از دوري تو دورم
در بودن تو غرقم
مي بويم و ميغرقم
گل سينه و دل دريا
رها
گم گشته ام تو لحظه ها
سرگردونم تو كوچه ها
دايم به ياد عشقي ام
كه موندم از چشاش جدا
روزا همين طوري ميرن
غما همينطوري ميان
انگار تموم لحظه ها
تنهايي منو مي خوان
چشاي مست اون چرا
نگا به من نمي كنن
چشاش چرا عاشقي رو
از تو چشام نمي خونن
دلم گرفته از همه
دلم شكسته از همه
خيلي چيزا دارم بگم
اما واسه امشب بسه
رها
با دل شكسته امشب
مي خونم شعر جدايي
تو اتاق تاريك و سرد
با خودم مي گم كجايي
اره تنها موند و بيكس
دل من تو اين زمونه
حتي بارونم رو چتر
تنهايي اينو مي خونه
واسه ابرا درد دل كن
اي دل شكسته من
با ترانه ها سفر كن
اي سوار خسته من
تو تموم دور دنيا
كسايي مثل من هستن
تو شباي تنهاييشون
دل به شعراي تو بستن
دوباره بارون مي باره
شب و شور اين ترانه
هواي ابري چشما
اسموني پر ستاره
رها
نيمه شب بارون مي باره
روي شاخ و برگ يك بيد
ميشه با نسيم اروم
مثل برگ و شاخه رقصيد
بين تاريكي این شب
چشاي تو مي درخشيد
ميشه بارون نگاهو
روي صورت تو باريد
شبنم چشاي خيسم
روي صورت تو غلطيد
عطرلاله با لب تو
روي گونه هام مي پاشيد
ميشه دستاتو گرفتو
تا پاها ون داره رقصيد
ميشه بعدازغم دنيا
از نبودن تو ترسيد
اسمون ابريه اما
ميشه مهتاب پيشم ديد
ميشه بين هرچي خاره
گل لبخند تو رو چيد
ميشه بادلي پر از غم
بين دستاي تو خوابيد
ميشه زيبايي رو حس كرد
ميشه ارامشو فهميد
اما افسوس كه دوباره
اخر رويا رسيده
مثل هرشب دل تنهام
با خيالت همنشينه
رها
نيمه شب بارون مي باره
روي شاخ و برگ يك بيد
ميشه با نسيم اروم
مثل برگ و شاخه رقصيد
بين تاريكي این شب
چشاي تو مي درخشيد
ميشه بارون نگاهو
روي صورت تو باريد
شبنم چشاي خيسم
روي صورت تو غلطيد
عطرلاله با لب تو
روي گونه هام مي پاشيد
ميشه دستاتو گرفتو
تا پاها ون داره رقصيد
ميشه بعدازغم دنيا
از نبودن تو ترسيد
اسمون ابريه اما
ميشه مهتاب پيشم ديد
ميشه بين هرچي خاره
گل لبخند تو رو چيد
ميشه بادلي پر از غم
بين دستاي تو خوابيد
ميشه زيبايي رو حس كرد
ميشه ارامشو فهميد
اما افسوس كه دوباره
اخر رويا رسيده
مثل هرشب دل تنهام
با خيالت همنشينه
رها
|