رویای رهایی
رویای رهایی
هنر ادبیات اندیشه و...


سپيد(1)

به مادر نداشته ام.......
اغوشت مقام امن سري است
كه بهانه ي نوازش هاي دورادورت را دارد.
در شگفتم
وقتي كه روي تراس
براي اب نوشاندن به گلهايي مي روي
كه طالع سپيد در كنار تو بودن را دارند
نمي بينمت.
انجا ميان نيلوفرين گلها از ديدگانم پنهان مي شوي.
چراكه تفاوتي
با معصوميت يك شاخه نيلوفر نداري.
تنها گلبرگ لبخندت كه مي شكفد
اغوشت را هدف اشك هاي من مي سازد...
رها...به مادر نداشته ام
مهر92
********************************************
سيب پاييز را مي گذارم 
زير دندان هاي لس خنكاي افتاب بي رمق.
و نسيمي كه بوي خزان لحظه هاي با تو بودن را دارد.
يادت هست بانو؟
شرجي غروب، وقتي دانه هاي باران
به پابوس قدم هاي مهرت
بر اغوش وجودم مي باريد؟
اكنون شميم پاييزي ديگر
ترانه هاي مستي من را به يادگار دارد
وقتي عشق بر زمين خيمه زد
و حسادت ابليس هاي بي مهري
به ادم و حوايي كه سيب عشق مي چينند بر انگيخت.
سرم تكيه گاهي ندارد بانو
باورم نيست پرواز گلبرگهاي سرخت را
در نسيم بي رحم دوري از سرزمين وجودم
اين سرزمين جشن ان سه بوسه را اكنون
عزايي بر خاطره ي باتو بودن برپاي مي دارد.
گل سرخم روز وعيد پيوند ما در مهرپرستي
خاطره ي شوم جدايي شد...اكنون كجايي؟
رهامهر92
******************************************************
در شگفتم
كه تفاهم ما ادم ها اين است
كه هركدام تنها خودمانيم
مثل رد انگشت هايمان.
عشق تنها
سوتفاهمي است
كه روياي تفاهم در سر دارد.
رها شهريور92
***********************************************************
اقيانوس بيكران نيست نگاه كن
پايان ان درست روبروي پنجه هاي پاي توست
عشق سفري است كه از پايان اغاز مي شود.
قدم برداشتن از ساحل ارامشبي تفاوتي
به درياي مواج مهرپرستي.
رهاشهريور92 با قلبي اندوهبار از دوري انكس كه زخمم زده است
**********************************************************
از خوابي عميق بيدار شدم
كه در گرم اغوشت مرا با خود به اوج روياهايم برده بود
رفته اي .به ناگاهي كه تصوير خاطرات
زودتر از انچه تصور داشتم
تنها يادگار روزهاي ابري با تو بودن شد.
پرده را كنار مي زنم
و اين من
جامانده اي در دنيايي از رنج هاي دوري
كه از پشت پنجره اي مه اندود بيكران افق نبودنت را
به پرواز مي ايم.
و تنها
رد پاهايت بر روي برف ها مانده است.
و اين نخستين زماني است
كه از امدن بهار
غمگين مي شوم.
رهاشهريور92با قلبي چاكاچاك از بي مهري قوانين هستي
************************************************************
عروس خيالي سالهاي دوري!
هنوزهم عبور روزهاي دوري را از ان كسي كه نمي داني كيست رصد مي كني!
 روياي چشماني كه انتظارش را مي كشيدي
در همهمه ي بي نهايت درونت پابست دوامي بي انتهاست!
با اينگونه بودنت در جدالي پايان ناپذير
فرصت هاي انگونه بودن را مي سوزاني
و از فرط اندوه به چشم هاي غريبي كه
 در سينه ات قلبي نمي بينند لبخند تسليم مي زني!
تا شايد لاشه هاي اندوهبار سرزمين در انتظار باران وجودت 
ديرتر طعمه كفتارهاي الت پرست شود
واندك زماني لاشخورهاي ئيسم هاي قديمي نو گرا را
از انديشه هايت براني.
و فراموشي و مدهوشي
تنها راهي ست كه براي قدومت مهياست
قدم هايي كه به سمت لذت هاي هوس بار موجوداتي مي رود
كه تكانه هاي قلب تو را
وقتي كه به خودت مي نگري نمي بينند
و چكه هاي اشك جامانده در چشمانت را نمي گريند.
در تنهايي خويش بر بستري خالي مي خسبي
و تيك و تاك ساعت ديواري
از رسيدن صبحي ديگر خبر مي دهد
تا جام شرابي باشي
براي دستهايي كه مي نوشند و قدح بر زمين مي كوبند.
عروس خيالي ساهاي انتظار!
اكنون اينجا من
درددل هايم دردهايي ست
كه تو در مدهوشي خودفريبي لذت بار بي هويتي
و كسي نبودن
فراموش مي كني.
زخم هايي كه بر انها سرپوش بي تفاوتي مي گذاري.
اشك هاي جامانده در چشمان بي فروغت را بايد چكيد
و شكوفه ي پژمرده لبهايت را 
با بوسه اي به بخشندگي باران به ريشه هاي هويت زن بودنت
شكفت.
و در حالي كه تو ناله هاي لذت بار در بستر خودفريبي سر مي دهي
من در درونم مي نالم
چرا كه هر بار با دهانم ناليدم
تنها به سخره ام گرفتند
و تو حتي خودت اندوه مشترك مان را نشناختي.
در اين زمانه ي بي رحم 
و با اين قوانين لايزال زخم شكاف
چگونه سر كنم باق مانده ي اندوهبار روزهاي پر تلاطم زندگيم را؟
و كالبد مصرفي ات
تنديس دوران شكنجه اي بي رحم است.
شكنجه نا اگاهي هاي تو از خودت.
من همچنان مي گريم.
و دستم را دراز مي كنم.
تا مگر لحظه اي چشمانت را باز كني
شايد درين سقوط نامفهوم
به پرواز در اييم.
وقتي كه دوستي اغاز مي شود.
وقتي كه عشق بالهاي شكسته مان را
دوباره مي روياند...
رهاشهريور91.نيمه شبي دردناك از زخم بي مروت دوري معنوي
**************************************************
زمان نسبي مي شود
وقتي كه تو باشي
و وجود مطلق مي شود
وقتي احساست از ان دورهاي ابري و باراني
به پاي من بپيچد
نيلوفري چشمانت
نقاهت شب هاي تنهايي مرا
به ابديت تو را خواستن
پيوند مي دهد
و تو تو هستي نه كس ديگر حتي خودت
هستي تو در قلب من تعريف شد
ان هنگام كه چشم به راه
مادر نداشته ام
تنهايي تو ستودني ست تنها بمان بوته نيلوفر
كه اغوش مردابي  ديگر كسان
لايق گلبرگهايت نيست
شبنم چشمانم مي نوازدت
و اغوشي شدم براي سالهاي تنهاييت
تنها صبوري كن
تو چه بروي يانه
برايم خودتويي
و اين در هستي مكرر نمي شود
رهايت نمي كنم
چون نمي توانم چون نمي خواهم
دوست دارم عشق به مادريت
تا مي شود 
از نزديك احساس شود
همانگونه كه زماني جوانه زدي
نيلوفرانه
و نيلياي گلبرگهايت
مرا از تنهايي مرداب و بستري از كهولت جواني
جدا كرد 
و مرا با خود بردي به ابي بيكران اسمان
و زندان شدم
در قلبت
چه باشي چه نباشي
از قلبم رهايت نمي كنم...
رها شهريور92
******************************************
و عشق
فاصله ايست كه معنا مي يابد.
و اين سوتفاهمي است اينك
روياي تفاهم در سر
رها مهر92
************************************************
به : مادر نداشته ام...
و مي تراود اشعه هاي مهر بر گلبرگهاي
دستان ظريفت 
ازنيلياي چشمانت.
مادر نداشته ام!
به شبنم نيلوفري گونه هايت
مرداب دلم را
جنبش زمان بخشيدي.
در نشئگي با تو بودن
هرچند در خماري چرايي ها. 
كه تو نه يك سوال
و نه يك جوابي.
تو تنها يك مادر تنهايي
و من براي تو تنها فرزندي تنها.
مادري هستي كه نداشته ام!
مادري كه
سوگند به اخگرپاره هاي لبخندتش
به معصوميت غنچه اي نيلوفري
رهامرداد92
****************************************************
 
براي شاخه گلي سرخ:
تو را دوست دارم
مي داني چه اندازه؟
و تو مي گويي خودم بگويم.
من دوستت دارم
به اندازه ي خودت
چرا كه تو تعريف تمام معناي زندگيم هستي
دوستت دارم
به اندازه ي شاخه گلي سرخ
چرا كه تعريفي از دوست نداشتنش ندارم
عينيت معناست
ارزش در خود است موجوديت يگانه ي ارزش است
حتي اگر يك مشتري نداشته باشد
دوستت دارم
به اندازه ي بي معنايي زندگي
بدون داشتن تو
من در تو تعريف مي شوم
در غم فراموشي قيمت خودت توسط خودت
در به دنبال معنا ساختن براي زندگي.
دوستت دارم
به همان اندازه كه دوست داشتن
تعريفي ندارد...
رهاخرداد92
.....................................
و عشق كه
 خلاصه مي شود در صداي ترمز يك ماشين از پشت سر
و در حجم نفس هاي ترديد اينده و فسوس گذشته
و چند بار اين پا و ان پا شدن
و خلاصه مي شود در هر چيزي
غير از ان چه بايد باشد
و اين تكاملي است
به سوي تناقص عشق
جنيني است كه قبل از تولد پير مي شود
و با مرگ متولد مي شود.
ولي باز هم اشتباه...
اكنونشان را دشمنم
دشمني ذليل كه مي سوزد از ناداني حريفش
و ان بودنشان را ارمان.
زمان مي گذرد
و من به نظم هستي ايمان مي اورم
به تكرار بي نقص نكبت تاريخ
و پازلي كه به سمت تكامل اين تناقص ادامه دارد
نه نه اين فاجعه اتفاقي نيست
كه برايم مهم نيست چيست
لعنت به اين چهار
حال از ضرب هر عددي در دو حاصل شده باشد
و مي بيني چند قدم ان سوتر
عشق
تنها در صداي ترمز ماشيني خلاصه مي شود...
رهاخرداد92با دلي مالامال خون
************************************** 
تنهاييم هويتي ناميراست 
كه مي توان
به ان سوگند خورد...
رها
****************************************
دليلش برايم مهم نيست
هرچه هست باشد
لعنت به اين چهار
حال از ضرب هر عددي كه مي خواهد
در دو
حاصل شده باشد
رها
***********************************************
من مدت هاست عاشق شدم 
اما كسي معشوقم نشد
فقط مرگ به من چشمك زد...
رهاارديبهشت92
*******************************************
در يك چيز هرگز شك نكردم
و ايمانم به ان ماندگار شد
اينكه رنج مي كشم
رها
**************************************************
زن مرد
و هرگز فرصت نداشت تا
به زن بودنش بينديشد
به مهرباني هايش
به زيباييش
به پاكي اش
كه با شاخه اي گل سرخ در رقابت بود
و بهتر بگويم:به زن بودنش.
و دستانش خلاف قلب صافش
پر از چين و چروك بود 
از نان گوشت تن نامرداني كه
به تنور مي كوفت.
تنور،تنها شنونده ي دردنامه هايش.
امدم تا بنويسمش
اما خجل شدم از كم سرودنم
كه جز اه و انوهي خفته در بقضي سه هزار و پانصد ساله
چيزي براي سرودن نداشتم...رها مهر92
********************************************************
اي كاش هرگز تو را ارزو نمي كردم
بانو
عبرت نشد برايم
كه هر چه را ارزو كن 
تنها رويايش برايم مي ماند و بس...
رهامهر92
***********************



جمعه 14 تير 1392برچسب:,

|
 
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

ر

 

مرداد 1394
ارديبهشت 1393
مهر 1392
مرداد 1392
تير 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391

 

چگوارا
به هر گل می رسم بوی تو بینم
جديدها
غزل (1)
نيمايي (1)
ترانه(1)
سپيد(1)
سپيد(2)
غزل(2)
دوبيتي(1)
چارپاره(1)
چارپاره(2)
بگذار سراب لبهايت را...
به جان انكه دوستش داري
راز نم باران
و شاعرانه دروغ مي گويد- تو بگو
پرسيد چقدر دوستش دارم
شايدكه دستاي تو
بشنو از ني-كوچه ها سربسته
شعر اعتراف 6 و امروز درست دوازدهم مارس1943 است
باورت نمي شود
انهاسنگ تراشاني...یک نفربا من اعتراف کند قسمت اول : تاویل بشری
من منتظر مي مانم و...
به رویای رهایی خوش امدید.تا چه افتد...

 


کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 30
بازدید کل : 3920
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


src="http://s07.flagcounter.com/count/GFy1Qu/bg_FFFFFF/txt_000000/border_CCCCCC/columns_2/maxflags_18/viewers_0/labels_0/pageviews_0/flags_0/" alt="Flag Counter" border="0"> امار سايت ديكشنري امارگير www.shereno.com شعرنو

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->